سوراخ تنگم یهو واساد گفت نهال اوپنی گفتم نه گفت پس زر نزن منم خندیدم
سوراخ تنگم از اول میگفتی تا بلند شدم گفت آخه از فیلمهای بالای ۱۸ سال میخوام برگشتم یه نگاهی
بهش کردم چشماشو از نگاه دزدید و خجالت کشید برای اینکه راه بیفته رفتم و با دستام
دو طرف صورتش رو گرفتم و آوردم بالا و گفتم چیزی نیست که دستشو گذاشت رو دستم
کمی مکث کرد و گفت پس بهم بدین رفتم کشو میز کامپیوتر رو کشیدم بیرون و چند تا سی
دی سکسی رو گذاشتم تو پاکت و بهش دادم با نگاهش یه تشکری کرد و بدون خداحافظی رفت.
رفتم بخوابم ولی این چیکوی نامرد که بدخواب شده بود کس میخواست بهر صورت با کمی
شق درد خوابیدم سرت ببند فهمید گفت طولانی که
و صبح رفتم شرکت. اولین عمل ندا رو صدا کردم و اومد و بهش گفتم لطفا در رو پشت
نیست گفتم نه شق درده در رو آهسته قفل کرد و شلوار و شرتشو درآورد و با مانتو که
اومد و چیکو رو تپوند تو کسش از خیسیش تعجب کردم گفت آخه صبح قبل از اومدنت
آبمو آورد خلاصه ما رو راحت کرد و بعدش رفت دنبال کارش تا شب از مرجان یادم رفته
بود شب که رفتم میدونم حتما فکر میکنی با یه بنده خدائی تو چت حالا زیرش لخت بود
خونه مرجان بلافاصله اومد و سی دی ها رو آورد. گفتم باشه پیشت لازم ندارم گفت
یه جنده طرف شدی. گفتم اصلا! خوب منم زیاد سکس میکنم با خیلی ها پس لابد منم
جنده ام؟! خندید و با سی دی ها رفت میدونستم دلش شدیدا کیر میخواد ولی روش نمی شه.
روز بعد اشرف با من اومد و بعد از یه سکس خیلی گرم و طولانی در حالیکه نای لباس
پوشیدن نداشتیم آویزون لم داده بودم یک کم کس بکن! نگاه کرد و گفت باید
اشرف یه سی دی از منوچهر سخائی رو گذاشته بود و گوش میکرد من رو مبل با کیر
و اشرف فقط بند جوراب داشت قضیه مرجان رو براش گفتم اونم گفت بیکار شدی
گفتم این روش نمی شه و دلم براش میسوزه گفت دلت واسه خودت و اون کیر آویزونت
بسوزه و اومد و سر چیکو رو گرفت بالا و ولش کرد که افتاد گفت ببین مرده. تو همین
حین زنگ زدن. گفتم اشرف تو از لای در ببین کیه. باور کن نمی تونم بلند شم. از چشمی
مرجان باشه. گفتم ببین چی میگه لای درو باز کرد اما بی پروا قسمتی از بدن لختشو
مکث و نگاه حاکی از تعجب به بدن لخت اشرف گفت آقا کیوان هستن؟ اشرف هم
بی تعارف درو کامل باز تازه متوجه شدم میخ من شده نشونش داد مرجان با کمی
کرد و منه لخت رو نشونش داد و گفت نیمه بیهوشه. مرجان جیغ خفیفی کشید و
دستمو گرفتم جلوی چیکو و با عصبانیت گفتم : اشرف !!!!!!!! خندید و گفت مرگ
خودتو جمع کن انگار نه انگار خودش کون لخت بود.
مرجان رفت پشت درو من سریع شلوار کشیدم پام و اومدم جلو در گفتم معذرت
اشرف خانمه دیگه امری دارید؟ گفت راستش میترسم از تو خونه صداهائی میاد
نتونستن بخوابم گفتم بریم ببینیم اشرف که میخواست بره با ما اومد و کل خونشو
گشتیم خبری نبود خواستیم بریم گفت نرین بخدا میترسم. اشرف نگاه رذیلانه ای کرد
و گفت میخواید کیوان پیشت بمونه مرجان با ناراحتی گفت میشه شما پیشم بمونید
اشرف گفت آره چرا که نه اما من تو هال میخوابم و منو کردن بیرون منم از خدا خواسته
رفتم که یه خواب راحت بکنم. یه پیک ودکا همان و مثل سنگ افتادن همان.
نمی دونم کی خوابم برد که دیدم یکی داره تکون تکونم میده به سختی بلند شدم
و دیدم اشرفه ترسیدم و گفتم چیه چی شده گفت هیس بیا بریم بالا آهسته منو برد بالا و پشت در
اتاق خواب مرجان دیدم صدای ناله میاد ترسیدم خواستم برم تو که منو گرفت گفت چیکار
میکنی گفتم چشه ؟ طوریش شده؟ یه نگاه بدی کرد و گفت نمی فهمی داره خودشو ارضا
میکنه دقت کردم دیدم راست میگه. گفتم خوب چی گفت هیچی خواستم بدونی میتونی به
همین بهونه روتو بهش باز کنی دیدم الحق عجب مخی داره این اشرف. گفت فردا بگو از
نورگیر پائین صداشو شنیدی. رفتم تخت مثل اسب تا صبح خوابیدم. صبح که میخواستم
برم اشرف هنوز بالا بود. رفتم تو شرکت ولی از فکر سکس با مرجان تا عصر مورمورم میشد
. عصر با عجله رفتم خونه و اول پریدم تو حموم و یه حال حسابی به چیکو دادم و اومدم یه پیک
ویسکی و کمی آروم شدم. سلام دوستان من نهال هستم 21 سالمه میخوام یکی از خاطرات
خیلی باحال زندگیم و واستون تعریف کنم..اواخر فروردین ماه بود که من از تهران میخواستم
برم شیراز واسه کارا و برنامه امتحانیم..اخه من اون ترم ترم اخر کاردانیم بود و به خاطر یه سری
مسائل همه واحرام و معرفی به استاد گرفته بودم. خلاصه زنگ زدم به دوستم که اونجا زندگی
میکرد گفتم دارم میام الناز نری جایی.گفت ااااا من نیستم و فلان ..خلاصه موندم چیکار کنم به
خونواده ام گفته بودم میرم خوابگاه دوستم راه برگشت بنود .یهو یاد مسعود افتادم.یکی از
دوستای قدیمیم بود که 3سال پیش باش دوست معمولی بودم زنگ زدم گفت اوکی هست
از هم خونش یه چیزایی بهم گفته یود..اما من اصلا ندیده بودمشزد و روز موعود رسید..
رسیدم فورودگاه اومد دنبالم بعد سر راه یه چی واسه شام گرفتیم و رفتیم خونشون من
به مسعود اعتمتد کامل داشتم..دم در دیدم وااییی یه پسر بدنساز با یه رکابی و شلوارک
اومد در و باز کرد زودم دویید رفت تو ..رفتم تو دیدم تیشرت پوشیده و سلام کرد.. قیافش
معمولی بود اما بدنش و قدش عااالللییی بود بعد یکم صحبت مسعود شام و حاضر کرد
موقع خواب من تو اتاق مسعود خوابیدم علی تو اتاق خودش مسعودم تو حال..صب که
شد دیدم مسعود نیس..پاشدم دیدم یه برگه گذاشته که من رفتم شرکت.اماده شدم رفتم
دانشگاه تا 2 3 اونجا کیرم کردن تا برگشتم 5 شددکیلید مسعود دستم بود اما دیدم در
قفل نیست فهمیدم یا علی اومده یا مسعود. در اتاق علی نیمه باز بود داشت با تلفن حرف
میزد منم مستقیم رفتم اتاق مسعود تازه نشسته بودم رو تخت که دیدم علی با شرت اومده
تو حال نگا نکردم یعنی که ندیدمت بعد یهو من و دید هنگ کرد همونجوری واساده بود که
من ببینمش منم اصلا نگا نکردمبد رفت تو اتاق گفت وای ببخشیییدد فک کردم مسعود بود
اومد منم تو دلم گفتم مییرررههشب باز مسعود اومد شام خوردیم به همون منوال قبل
سپری شد فردای اون روز دیدم مسود خونس تعجب کردم چرا؟ گفت شب کارم 9 شب میرم
تا فردا 8 صبگفتم ینی من اینجا با دوستت تنها هستم؟ گفت علی بچه خوبیه منم با اینکه
زش اون حرکت و دیده بودم ولی باز به حرف مسعود اعتماد کردمخودم و مشغول درس
کردم تا اینکه شب شد ساعت 7 مسود رفت منم اون که رفت رفتم دوش گرفتم اینم بگم که
من بین دوستام به خوشگلی و خوش هیکلی معروف هستم چون ورزشکارم بدن کشیده ای
دارم خلاصه پوشیدم اومدم بیرون 2 مین نشد علیه اومد منم سلام کردم و موهام و داشتم
خشک میکردم.. 1ساعتی گذشت من تو اشپز خونه بودم داشتم واسه شام یه فکری میکردم
که از اتاقش اومد بیرون رو سنگ اوپن نشست.. یکم عادی حرف زدیم و اینا.. تا کار رسید به
حرفای معنی دار میفهمیدم میخواد ازم مطمئن شه که به مسعود چیزی نمیگم گفت تا حالا تو
یه خونه با یه غریبه تنها شده بودی گفتم نه کلی کس گفتیم بعد شام من لپ مسعود و
روشن کردم و تو حال نشستم فیلم دیدن بعد از نیم ساعت اونم اوم گفت منم ببینم گفتم
اره بیا بشین فیلمش راجع به یه جراح پلاستیک بود که یه خانم و زندانی کرده بود و خلاصه
پر صحنه سکس اونم کاامملل نیم ساعت اول با هم گذشت دید پا نمیدم پا شد یه نسکافه
اورد ایندفه نشست رو مبل پشت سرم منم پایین مبله بهش تکه داده بودم تو مزی لپ تاپه
میدیدمش )) همش داشت به من نگاه میکرد از پشت سرم یهو دیدم یه دست اومد دهنم
و گرفت با لباش چسبید به گوشم منم ترسیدم دستو پا میزدم اما صدام به جایی نمیرسید
فقط تو گوشم میگفت بس کن بچه بازی در نیار منم جیغ میزدم من و خوابوند زمین تهدید
کرد که ندی میزنمت منم که هیکلم نصف اونم نبود از ترس گریه زاری کردمموهام و که یکم
خیس بود باز کرد اروم از گردن و لبام شرو کرد به خوردن با اینکه هنوز اروم میگفتم نه اما
کم کم بدنم شل شد مادر قحبه لباش رو گردنم سر میخورد اما دیدم نفساش تند شده
و دستاش میلرزید فهمیدم بد جور حشری شده گفت فقط نترس منم دیگه داشتم حال
میکردماینقد گردنم و لیس زد که داغ کردم ناخوداگاه هلش دادم نشستم رو شکمش تاپم
و با یه لوندی خاص خودم در اوردم یه سوتین فیروزهای خوشکلم تنم بود که از جلو سینه
باز میشد اروم همونجور که دستشو گذاشتم رو شکمم و کمرم با کونم رو کیرش بازی بازی
تکون میخوردم وای معلوم بود خیلی بزرگه داشتم دیوونه میشدم گردنش و سینشو با لبام
ااروم میخوردم اونم موهام و تو دستش گرفته بود میگفت کیرم و بخوذ منم رفتم پایین اروم
با دندونم شلوارکشو کشیدم پایین از رو شرت اروم هم با دستم میمالیدمش هم گاز میگرفتم
اونم واقعا داشت حال میکرد درش اوردم و تا ته کردم تو دهنم نفسش بند اومد میگفت بخور
جنده لاشی کوچولویه من بخور تا اونشب همچین کیری ندیده بودم اصلا تو دهنم جا نمیشد به
زور میخوردم اما عجب رگایی داشت کلی تخماشو لیس زدم تا اینکه خوابوندم رو زمین سوتیینم
و کند و شروع کرد خوردن زیر سینم و نوکش میگفت لعنتی چقد سفته من که بیهوش شده
بودم سرشو هل دادم پایین اونم انگار از خداش بود شلوار و شورتم و باهم در اورد گفت آخییی
چه کس کوچولویی داری .راست میگه کس من جمع و جور و کوچولو هست مهلت نداد پام و باز
کرد و زبونشو انداخت رو کسم اوون لحظه داغی زبونش دیوونم کرد اونم میخورد تند تند لیس
میزد و میگفت چه کردنی من از تو بکنم.. منم فقط میگفتم بوخور روانی بخور واسم انگشتتو بکن
تو سوراخ تنگم یهو واساد گفت نهال اوپنی؟گفتم نه گفت پس زر نزن منم خندیدم و باز کسم
و هل دادم دهنش با زبونش اونقد باش بازی کرد که فقط جیغ میزدم حس میکردم میخوام ارضا
شم که کثافت فهمید و ولش کرد..سوراج کونمو واسم با انگشت مالید و انگشت کرد و دیدم
کیرشو داره میماله با دست گفتم عقب؟ گفت په فک کردی لا پات میزارم ؟؟ منم که تا اون موقع
از عقب نداده بودم گفتم واسا واسا )) اوپنم اونم گفت احمق عصبانی شد و خوابوندم رو کمر یه
تف زد و سرشو گذاشت جلو سوراخم گفت مطمئنی؟ گفتم نترس هل داد تو اما نمیرفت گفت
کی زذن پردتو؟ گفتم 2ماهه مگه تو میرفت با کلی فشار فرستاد توش واییی اول کلی دردم اومد
بد جا باز کردو اروم عقب جلو کرد صدام در اومد میگفتم بزن تند تر میخوام بزن..اونم با صدای
من هم تند تر میزد هم بیشتر هل میداد توش همش میگفت اووففف چه تنگی تو دختر کیرش
دیواره کسم و میخاروند اب کسم ریخته بود رو زمین همونجوری بلندم کرد نشوند رو خودش
کمرم و گرفته بود و خودش مثل دیوونه ها با یه سرعت زیاد میزد منم با دست چوچولم و میمالیدم
2 مین نشد که من حس کردم دارم ارضا میشم وای وایییی اون لحظه یه جیغ بلند کشیدم و پایان
تنم لرزید قش کردم اما علی تند تر تلمبه میزد اصلا وا نساد.. منم داشت دردم میومد گفتم یکم
واسا که اونم فهمید و یه اوانس داد گفتم بیا لب مبل مدل سگی بکن کونم و کردم بش که بزاره
تو کسم که دیدم انگشت کرد تو کونم و یکم چرخوند تا اومدم بگم نه سر کیرشو کرد به زور تو کونم
من از شدت درد اشکم در اومد التماس کردم توروخدا نه اما تا دسته تو کونم کرد گفت وااییی
بهشته آکبند اکبنده منم جیغ میزدم یکم که گذشت شل شدم و حرکت کیرش روون شد. میزد وثل
سگگ منم دیگه دردی حس نمیکردم تا اینکه خودم از جلو 2 شنگشتی کردم تو کسم آخ که اون
لحظه چه حالی میداد اونم دستشو گذاشته بود رو کمرم و فشار میداد که بیاد پایین که بسشتر
بره تو .. من واسه بار دوم بود که داشتم میگفتم علی بزن دارم میام بزن تا ته بزن که گفت
منم دارم میام بریزم کجا؟ که همون لحظه با حرفش من اومدم و بیحال شدم اما اون کمرم
و محکم گرفته بود و واقعا عمیق داشت میکرد که دیدم هیگه اااه شل نشو داره میاد منم
یکم سفت کردم و یهو یه چنگ به کمرم انداخت و ابشو با فشار ریخت رو کمرم من که اون
لحظه هیچی حالیم نبود..خودم و انداختم رو مبل و اونم ولو شد رو زمین نیم ساعت گذشت
که دستمال اورد کمرم و پاک کرد ..اما من انگار تازه فهمیده بودم که چه غلطی کردم اصلا
باش حرف نمیزدم که کلی بد منت کشی کرد .واسه خواب هم گفت بیا اتاق من با من بخواب
گفتم نه شاید مسعود صب زودتتر بیاد خلاصه سفر 3 روزم شد 5 روز و شبای بعدی هم برنامه
داشتیم اما شب4 مسعود دیگه شب کار نبود و اومد زد تو کار ما منم که برگشت
رزرو نکرده بودم روز 5 برگشتم تهران ))نوشته نهال.
Leave a Reply