ساک زدن رویا نشست روی زمین بین پاهام و شروع کرد به

Contents hide
1 ساک زدن رویا نشست روی زمین بین پاهام و شروع کرد به

ساک زدن رویا نشست روی زمین بین پاهام و شروع کرد به

ساک زدن ‫من ساكن ایران نیستم، اما سالی یکبار میام ایران. راستش دوست دختر دارم

و زیاد پی کس کردن هم نیستم،‬ ‫اما خوب اگر باشه، چرا که نه. بر و قیافه زیادی ندارم

اما در سکس بدک نیستم و بخصوص کیرم اندازه‬ خوبی داره و معمولا وقتی دختری

یکدفعه با من سکس داره، بعدا بیشتر طالب می شه. اینها رو گفتم که اگر‬ ‫داستان یک کمی بنظرتون

زیادی کلیشه ای اومد بدونید که خودم هم می دونم و راستش بعد از دوسال، برای‬ خودم هم باورش

سخته. می گم که سرگرم شید‬‫دوسال پیش تابستون اومده بودم ایران. توی یکی از بانک های ایران

یک دفترچه حساب پس انداز دارم که‬ ‫کمی پول توشه و معمولا وقتی میام ایران، پول رو که تبدیل

می کنم، می سپرم به این دفترچه و بعد برای‬ ‫خرج، ازش برداشت می کنم. اون سال، مادر عزیزم

تصمیم گرفته بود که دلار نقد بردن خوب نیست و از‬ ‫حساب خودش بهم یک چک داده بود که

بذارم به حساب خودم و خرجم رو بدم و بجاش اینجا به مادرم معادل‬ دلاریش رو بدم‬. ‫به هرحال،

وقتی که رفتم بانک که چک یک کمی درشت رو به حساب بخوابونم، مسوولین بانک که مادرم

رو‬ ‫برای بیزنس می شناختند، مشکوک شدند و به من گفتند که برم پیش معاون رئیس بانک.

در این ضمن هم آقای‬ ‫رئیس شروع کرد به نوشتن یک فکس به مادر من که مطمئن بشه من

کلاهبردار نیستم )بهش هم گفتم که پدرت‬ ‫خوب، من پولش رو می دم، تلفن کن حالا مادر من

کو تا فکس نگاه کنه ( به هرحال، من نشستم بغل میز‬ ‫رئیس و طرف راستم هم یک میز دیگه

است، مخصوص یکی از کسانی که روی وام کار می کنند. این شخص‬ ‫به خصوص، یک دختر

جوون بود (فکر کنم ۲۵ ساله) و کاملا معلوم بود که داره به حرفهای ما گوش می ده. ‫وقتی

که جناب معاون رفت که فکس بفرسته، دختره سلام کرد و گفت شما امریکا هستید؟ من هم

گفتم با‬ ‫اجازه خلاصه، همین امریکا بودن ما انگار کس خانم رو آب انداخت و به اینکه من می

خوام برم امریکا و ‫شما وقت دارید که به من یک کمی توصیه کنید و از این حرفها.

من هم راستی راستی اون موقع دوزاریم نیفتاده بود و فکر کردن نبودم و با کمال حماقت به خیال

اینکه طرف واقعا کمک می خواد. گفتم که والا من دانشجوام و فقط از طریق دانشجویی بلدم،

اما در خدمتم (چه جورم) و بهش تلفن دادم خونه عموم‬.‫این بماند تا اینکه سه روز بعد، من نشسته

بودم خونه که تلفن زنگ زد و یک خانمی خودش رو معرفی کرد‬ ‫که من رویام. گفتم بفرمائید؟ گفت

من رفیق نازی هستم که توی بانک کار می کنه (اسمش رو نپرسیده بودم). ‫گفتم آهان، بفرمائید گفت

نازی می خواد شما رو ببینه، من زنگ زدم قرار بذارم گفتم چطور خودشون زنگ‬ نزدن؟ گفت والا نازی

یک مشکلی داره گفتم چی؟ گفت نازی شوهر داره، الان نمی تونه زنگ بزنه.‬ منو داری. شاخام در اومده

بود شنیده بودم، اما ندیده بودم‬ در این بین، رویا خانم هم خودش در اومد که در ضمن، من خودم هم

می خواستم از شما چندتا سوال در‬ ‫مورد رفتن به امریکا بپرسم. گفتم در خدمتم، اگر وقت دارید، امشب

توی یک رستوران در خدمتتون باشم‬ داشت گوشی میومد دستم. من گیرندم یک کم ضعیفه، نخندید بابا‬‫شب

خانم تشریف آوردن و از تنها چیزی که سوال نکردن، رفتن به امریکا بود همه اش اینکه چکار می کنی‬

و دوست دختر داری یا نه و قس علیهذا. تا آخر شب، دستگیرم شده بود که این دادنیه. اما اونشب اتفاقی

نیفتاد‬. ‫یک هفته بعد، بعد از ظهر کیرم شق شده بود و داشتم جق می زدم که یکدفعه این قضیه یادم

اومد و گفتم ببینم‬ ‫این رویا دادنی هست یا نه پا شدم و تلفن کردم بهش که رویا خانم، اگر وقت دارید

ببینمتون همینطوری،‬ ‫جدا گفت کجا؟ من هم پررو جواب دادم که اگر دوست دارید، تشریف بیارید منزل

گفت منزل که نه، اما‬ اگر می خواید، بریم شام. من هم گفتم باشه‬.‫خانم با ماشین اومد دنبالم. از

قبلش برنامه داشتم. توی کوچه که می رفتیم، دست گذاشتم روی رونش و فشار‬ ‫دادم و گفتم ببینم

اهل حال هستی؟ خنده ای کرد و گفت تا چه حالی؟ من هم دستم رو بردم بالا و گذاشتم رو‬ ‫کسش.

گفت، به به خوش می گذره؟ گفتم چرا که نه؟ حالا هستی یا نه؟ گفت من حرفی ندارم و توی کردن‬

خیلی راحتم، اگر خونه خالی داری، بریم. گفتم اول باید کاندوم خرید گفت باشه‬ ‫رفتیم دم داروخانه و

حالا کاندوم خریدن من برای اولین بار در ایران، بماند. خلاصه، برگشتیم به طرف خونه.‬ ‫طرفهای شب

شده بود و من دیدم که چراغها روشن هستن فهمیدم عموجان برگشته و عیش ما رو منقض‬ ‫کرده

حالم گرفته بود چنان که نگو. رویا گفت رفیق مفیق نداری؟ گقتم چرا، اما تلفن ندارم. موبایلشو داد

بهم‬‫و گفت زنگ بزن. من هم زنگ زدم به تنها رفیقی که خونه شخصی داره. اما جاکش ورنداشت و

من هم براش پیغام گذاشتم که سریع زنگ بزن به موبایل این خانم‬. ‫بعد از این حال گیری، به رویا گفتم

حالا که کار زیرشکممون درست نشد، حداقل بریم کار شکم رو حل کنیم‬ ‫که از گرسنگی نمی ریم. گقت

باشه. راه افتادیم به طرف رستوران، توی اتومبیل پاترول دودر. من هم حشری‬ ‫و پایان مدت در حال

دستمالی کردن رون وکس خانم و شکم و سینه اش. هی می گفت نکن، می بینن و می‬ ‫گیرنموم، اما

من انگار نه انگار که جمهوری اسلامیه خلاصه، این وسطها، پیچیدیم توی یک کوچه خلوت و‬ ‫من طاقت

نیوردم و زیپم رو باز کردم که کیرم هوا بخوره )درد می کرد به جان خودم(. رویا خانم تا این رو‬ ‫دید، از

ترس دستش رو گذاشت که منو بپوشونه، اما خوب، دستش رو کیر من بود دیگه بدمصب شد سخت‬

‫تر از قبل رویا هم بدش نیومد و یکی دوتا فشار داد و برگشت که به قدت نمی خوره، اما کیرت خوش

‬ اندازست گفتم چاکر شماست خندید و گفت حیف که نصیب نمی شه‬.‫اما همین موقع، تلفنش زنگ

زد و رفیقم بود. تلفن رو گرفتم که کجایی سگ مصب؟ گفت حالا چته؟ گفتم کلید‬ ‫خونت رو می خوام

و خودت رو هم خارج از خونه گفت تو فلان فلان شده مگه دوست دختر نداری توی‬ ‫فرنگ، حالا اومدی

حق مارو از دخترها بخوری؟ گفتم خفه، یا خونت یا جونت گفت به ما چی می رسه؟‬ ‫گفتم سگ خور،

می برمت چلوکبابی گفت کس کباب چی؟ گفتم خفه، به تو نمی رسه. خندید و گفت باشه‬ پدر کلید

رو می ذارم زیر شمشادها و خودم هم گم می شم برای سه ساعت، اما یادت باشه ها‬ ‫خلاصه، رویا

و من با کیر شق و کس خیس رفتیم خونه رضا. خونه تک نفره از کجا آورده، بماندتوی‬ ‫محله خلوت از

ماشین پیاده نشده بودم که دستم دور رویا بود و اصلا انگار نه انگار که ایرانه. فکرش رو‬ می کنم می

بینم این که الان زندون نیستم یآ مجبورم نکردن رویا رو عقد کنم، کلی شانسه‬. ‫دررو که بازکردم، رویا

رو کشیدم تو و از همون پشت در شروع کردم به ماچش کردن. روپوشش رو‬ ‫بازکردم. مدل تابستونی،

زیرش پیرهن نداشت. سینه های کوچولو و سفت، اما باحال و سفید و صورتی.‬ ‫شروع کردم به طور

شدیدی سینه خوردن و در همین حال هم بغل هاش رو ماساژ می دادم و پشتشو که داغ‬ ‫بشه. کشید

مش توی اتاق پذیرایی و جفتمون افتادیم روی کاناپه، رویا روی من. هلش دادم عقب که من این کیر‬

‫رو باید دربیارم که دردش داره پدرم رو در میاره. پاشدم و فکر کنم ده ثانیه نشد که لخت شدم. رویا

نشسته بود‬ ‫و داشت به این حشری بودن من می خندید که تو مطمئنی دوست دختر داری؟ انگار

صدساله کس نکردی؟‬ عجله نکن بابا، من اینجام‬‫بلندش کردم و دکمه شلوار جینش رو باز کردم و

شلوارش رو کشیدم پایین. زیر شلوار جین، شرت نپوشیده‬ ‫بود کس آبناک و بی مو. گفتم مثل اینکه

منتظر بودی؟ گفت فکر کردی خرم؟ وقتی گفتی بیا منزل، می‬ دونستم امشب سکس خواهم داشت

گفتم پدر دمت گرم‬. ‫همینطوری که داشتم شلوارش رو در میاوردم و اون هم داشت جوراباش رو

درمیورد، من هم کسش رو‬‫انگشت می کردم. بعد از اینکه جوراباش رو درآورد، دست انداخت و کیرم

رو گرفت و چندبار دستش رو جلو‬ ‫عقب کرد. کیرم کاملا سفت شده بود. به صورتم نگاه کرد و گفت

با این سیخت کباب هم درست می کنی؟‬ گفتم تا گوشتش چقدر نرم باشه؟ گفت امتحان کردی که

گفتم آره، اما هنوز خوب خوابونده نشده‬. ‫یک لب باحال ازش گرفتم. همینطور دستمون روی کس

و کیر همدیگه بود. پشتش رو می مالیدم و اون هم‬ ‫یکی از لمبرهام رو فشار می داد. لبم رو از

لبش جدا کردم و گفتم بهتره برسیم سر اصل مطلب. دوللا شدم و‬ ‫از توی جیب عقب شلوارم یک

کاندوم درآوردم و کشیدم روی کیرم و بعد بهش گفتم حاضری؟ گفت از این‬ حاضرتر نمی شه‬‫خوابوندمش

روی مبل و خودم رفتم روش. کیرم رو گرفت تو دستش و گفت یواش بکن و سعی نکن همش رو‬ ‫فرو

کنی. گفتم من می گذارم به عهده خودت. یواش یواش با دست کیرم رو هدایت کرد توی کسش. بیشتر

کیرم‬ ‫توی کسش بود. شروع کردم به پمپ زدن. وای هی می ترسیدم آبم سریع بیاد. هی یواش می

کردم. آخر سر‬ ‫کم کم باز شد و دیگه اونقدر روی کیرم فشار نمی یومد. حالا رویا هم آروم شده بود و

داشت حال می کرد.‬ ‫سرعت رو یک کم بیشتر کردم، به آه آه افتاد. بعد از حدود سه دقیقه، حس کردم

داره آبم میاد. کیرم رو‬ ‫درآوردم و گفتم رویا، برگرد و بخواب روی شکمت. برگشت. یکی از دستهاش از

بغل کاناپه آویزون بود.‬دوباره خوابیدم روش و ایندفعه کیرم رو از پشت کردم توی کسش و خودم هم

خوابیدم روش. گفت آخ جون،‬ چقدر حس خوبی می ده گفتم له نشدی که؟ گفت نه پدر کارتو بکن‬.‫در

این حالت، حدود یکربع تلمبه زدم. پشتش و گردن رو ماچ می کردم که حال کنه و داغ بمونه. وسطهاش

‬ ‫دستم رو هم از زیر کردم و شروع کردم به بازی کردن با کلیتوریسش. کلی حال می کرد و به آه آه

شدید افتاده‬ ‫بود. راستش اینقدر به فکر این بودم که اون حال کنه که یک کمی از خودم غافل شدم

و یکدفعه دیدم که رویا‬ دوسری ارگاسم کرده و کیر من هنوز سفت و سخت‬ ‫ خودش برگشت و گفت

که می خوای برات بخورمش؟ گفتم کور از خدا چی می خواد؟ یک ساک حسابی‬ ‫نشستم روی مبل.

رویا نشست روی زمین بین پاهام و شروع کرد به ساک زدن. کیرم فرو کرد توی دهنش،‬ ‫اما بیشتر از

کلاهکش و کمی از خودش رو نمی تونست بکنه توی دهنش. اما از حق نگذریم، سعیش رو می‬ ‫کرد

بگم، ساک زدن کار باحالیه، اما دخترها به هرحال با ساک زدن نمی تونن آب آدم رو بیارن. چونشون‬ ‫

خسته می شه و محکم ساک نمی زنن. حال می ده، اما آب نمی یاد رویا هم فکر کنم از این قضیه

خبر داشت‬ (ده دقیقه بود ساک می زد و انگار نه انگار)بعد از این مدت، پاهام رو باز کرد و شروع

کرد به لیس زدن‬ ‫تخمام و زیر تخمم. بهم گفت، با کیرت بازی کن، من هم لیس می خانمم که آبت

بیاد. گفت باشه، اما به شرطی که‬ ‫آبم رو بریزم روی صورتت. گفت عمرا، گفتم پس تا عمرداری باید

تخم بلیسی خندید و گفت، باشه، اما‬ آبت رو نمی خورم. گفتم باشه، اینقدری که بریزم روی صورتت‬

‫چقدر حال می داد. تخمام رو با دقت و حرارت لیس می زد و من هم برای اینکه زیاد حال کنم، کم

کم جق می‬ ‫زدم زیر تخمام رسیده بود و مشغول بود، اما بازهم آبم نمی یومد )بدجنسی خودم هم

بود(. یکدفعه فکر کنم‬ ‫بی جیالش شد و زبونش رو گذاشت دم سوراخ کونم و شروع کرد به شدت

لیس زدن. بی تعارف، انتظارش رو‬ ‫نداشتم یکدفعه چنان آبم با شدت اومد که فرصت نشد بریزم روی

صورتش و بجاش آبم پاشید روی شکم خودم‬ وکمی هم روی موهای رویا‬. ‫سرش رو بلند کرد و خندید

و گفت فکر کنم سوراخ دعا رو پیدا کردم؟ نه

‫من ساكن ایران نیستم، اما سالی یکبار میام ایران. راستش دوست دختر دارم و زیاد پی کس کردن

هم نیستم ‫اما خوب اگر باشه، چرا که نه. بر و قیافه زیادی ندارم، اما در سکس بدک نیستم و

بخصوص کیرم اندازه‬
خوبی داره و معمولا وقتی دختری یکدفعه با من سکس داره، بعدا” بیشتر طالب می شه. اینها

رو گفتم که اگر‬
‫داستان یک کمی بنظرتون زیادی کلیشه ای اومد بدونید که خودم هم می دونم و راستش بعد

از دوسال، برای‬ خودم هم باورش سخته. می گم که سرگرم شید‬!

shahvani
kir2kos